وسایل و ابزار پیامبر
بهترین برنامه برای کمال
روح و جسم
انسان، برنامهای است که
خداوند تنظیم کرده باشد. این برنامه در آداب و رسوم
پیامبرانِ بزرگ
خدا و اوصیای الهی، متجلی است و کاملترین آنها راه و روش
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است؛ چنانکه در
سوره احزاب آیه ۲۱،
راه و روش آن حضرت، بهترین سرمشق زندگی معرفی شده است؛ به همین دلیل، گردآوری این مطالب از لابهلای کتب،
اخبار،
تاریخ و
سیره ایشان، بسیار ضروری به نظر میرسد.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با اینکه رئیس جامعه اسلامی بود و تمامی امکانات و منابع مالی را در اختیار داشت؛ اما بسیار ساده میزیست. نمونه بارز این سادگی، منزلی بود که حضرت و همسران مکرمهاش در آن سکونت داشتند. این منزل، وسایل مختصری داشت و در سادگی، مثالزدنی بود.
واقدی از
عبدالله بن زید هذلی چنین نقل میکند: «من، منزل همسران پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در آن موقع دیدم که آنها را به فرمان
عمرو بن عبدالعزیز ویران کردند. دیوار حیاطها از خشتِ خام و هر حیاط، دارای حجرههایی از
چوب و شاخ
خرما بود که میان آنها را گلاندود کرده بودند.۹ حجره در فاصله خانه
عایشه و درب
مسجد ـ که به باب النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) معروف است ـ تا محل خانه اسماء
دختر حسن بن عبدالله قرار داشت.
بر در این حجرات، پردههای مویین سیاهی آویزان بود
و بالای این حجرهها نیز سفرههای چرمی یا چادرهای مویین قرار داشت.»
وسایل خانه پیامبر شامل موارد زیر بودند.
نزد
قریش، چیزی دوستداشتنیتر از تخت نبود که بر آن بخوابند؛ از اینرو بعد از
هجرت و آمدن به
مدینه،
ابوایوب انصاری، تختی از چوب ساج و لیف خرما برای پیغمبر تهیه کرد که تا وقتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در منزل ایشان بود، بر آن استراحت میفرمود؛
اما بعدها که به منزل خود در مدینه تشریف برد، تختی داشت که رویهاش از حصیر بود.
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، زیراندازی از پوست داشت که از لیف خرما پُر شده بود؛
اما بیشتر اوقات، عبایش، زیرانداز بستر بود که آن را دولا میکرد و بر آن استراحت میفرمود.
پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رواندازی داشت که با گیاه خوشبو و رنگین «ورس» یا «
زعفران» رنگ شده بود. نوبت هر یک از
زنان که میرسید، رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آن را به خانه وی میفرستاد و آن را مرطوب میکرد تا بویش پخش شود.
بالش ایشان، چرمی و انباشته از لیف خرما بود.
آن بزرگوار، حصیری داشت که روزها بر آن مینشست و شبها بر آن
نماز میخواند؛
گلیمی هم داشت که سجاده نمازش بود.
حضرت دو کاسه چوبی و کاسهای هم از آبگینه (شیشه ـ بلور) داشت.
این کاسه بلور،
هدیه مقوقس، شاه اسکندریه بود که با
نقره تزیین شده بود
و گفتهاند که نامش «ریان»
بود. کاسهای بسیار بزرگ هم به نام «ریّ»
در خانه آن بزرگوار وجود داشت. همچنین، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دو ظرف به نامهای «سعه»
و «مضّبب»
و کاسهای برنجی داشت که حضرت به سبب شدت حرارت در آن «حنا» و «وسمه» میریخت و به سر میمالید.
علاوه بر اینها ظرفی از سفال نیز در منزل بود که پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آن
وضو میگرفت و از آن
آب مینوشید. اطفال انصار نیز به منزل رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میآمدند و بدون هیچ منعی از آب آن مینوشیدند و برای تبرک، از آب آن بر سر و روی خود میمالیدند.
آفتابهای از روی نیز در منزل بود که استفاده قرار میشد.
لوازم شخصی پیامبر شامل موارد زیر بودند.
حضرت، چوبهای
مسواک تر و خشکی داشت که هر گاه از
خواب برمیخاست، چه
روز و چه
شب، پیش از وضو از آنها استفاده میکرد.
خاتم انبیا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، شانهای از عاج داشت.
نام آینه حضرت «المدله» بود.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هر شب، هنگام خواب، چشمان خویش را
سرمه میکشید.
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
روغن لازم برای موهایش را در آن شیشه نگاه میداشت.
آن جعبه، «کافور» نام داشت که هدیه
نجاشی بود
و پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شانه عاج، سرمهدان،
قیچی و مسواکش را در آن قرار میداد.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دو
عصا داشت: عصایی به نام «العرجون»
و نیز عصای سر خمیده کوچکی به نام «ممشوق» که طولش نیم متر یا کمی بیشتر بود. ایشان پیاده و سواره، آن را با خود داشت و چون سوار
شتر میشد آن را به شتر میآویخت و گاه با آن، چیزی را از
زمین بلند میکرد.
چادر آن حضرت «الکن» نام داشت که به معنای سرپناه است.
انگشترهای متعددی برای ایشان ذکر کردهاند؛ از جمله از امام ششم نقل شده است که پیامبر، انگشتری زرین در دست داشت که آن را به کناری نهاد و انگشتری سیمین برای خود تهیه کرد.
همچنین رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، انگشتری از نقره داشت که نگینش هم از نقره بود
و گاهی نیز انگشتری آهنی با روکش نقره به دست میکرد.
همچنین گفته شده است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انگشتری از نقره با نگینی حبشی داشت و نقشش «محمد رسول الله»
بود.
حضرت، انگشتری دیگر نیز به دست داشت که نقش آن «محمد رسولالله» بود. بعد از ایشان، این
انگشتر به
دست ابوبکر و پس از او به دست
عمر و بعد از وی هم به دست
عثمان افتاد. وی ۹ سال آن را داشت تا اینکه هنگام حفر
چاه «اریس» در چاه افتاد و گم شد.
از
امام صادق (علیهالسّلام) نیز نقل شده است که حضرت، دو انگشتر داشت که نقش یکی «لا اله الا الله محمد رسول الله» و دیگری «صدق الله» بود.
قریش به حضرت گفته بودند که
عجم، نامههای بدون مهر را نمیپذیرد؛ از اینرو خاتم انبیا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از انگشتر سیمین خود، مهری ساخت که بر آن «محمد رسول الله» در سه سطر، هر کلمهای در یک سطر، نقش بسته بود.
سلاحهای پیامبر اسلام شامل موارد زیر بودند.
سیرهنویسان برای ایشان، شمشیرهای متعددی بر شمردهاند که از جمله آنهاست.
آن را از پدر بزرگوارش به
ارث برد.
گفتهاند که آن، هدیه سعد بن عباده به حضرت در
جنگ بدر بود.
قضیب
عون
سه
شمشیر نیز به نامهای قلعی (منطقهای بود که شمشیرش معروف بود)، بتار (بنیاد برانداز) و حتف (مرگ) از غنایم
بنیقینقاع بود که به ایشان رسید.
الرسوب یعنی درگذرنده از هر مانع،
علی (علیهالسّلام) این شمشیر و نیز شمشیر مُخَذَّم (بسیار برّان) را از بتکده طی در فلس،
غنیمت گرفته و به خاتم انبیا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اعطا کرده بود.
المخذم (بسیار بران)
صمصامه
مشهورترین شمشیر ایشان است که در جنگ بدر از
منبة بن حجاج به غنیمت گرفته شد.
حلقه این شمشیر که حمایل از آن رد میشد، زنجیرها،
قبضه شمشیر، فلز انتهایی نیام و حلقههای میانی آن از نقره بود.
این شمشیر دارای زبانه نیز بود.
حضرت پنج
نیزه داشت. دو تا از آنها «مثوی» و «بشنونی» نام داشتند و سه نیزه دیگر را از بنیقینقاع غنیمت گرفته بود.
برای ایشان ۶-۸ کمان ذکر کردهاند که عبارتاند از:
زوراء
روحاء
صفراء
کمانی زرد رنگ از چوب نبع بود.
شوحط
این کمان، از چوب شوحط و مشهور به بیضاء بود. حضرت، این کمان را همراه روحاء و صفراء از بنیقینقاع غنیمت گرفته بود.
کتوم
این کمان به سبب صدای تیری که از چلهاش بیرون میرفت کتوم نامیده شد
و در
غزوه احد شکست.
علاوه بر این موارد، پیامبر، حربهای به نام «السغاء»
و همچنین نیزه کوتاهی داشت که زبیر از
سفر حبشه با خود آورده بود. حضرت، ایام عید، آن را همراه خود به مصلی میبرد.
کلاهخود ایشان، «اسعد» نام داشت.
علاوه بر آن، دو کلاهخود دیگر به نامهای «الموشح» و «ذوالسبوغ» داشتند.
یکی از سپرهای حضرت، «الفتق»
و دیگری «الزقوق»
نام داشت. گفتهاند که خاتم انبیا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، دارای سپر سفیدی نیز به نام «الموجز»
و سپری بود که عکس عقاب یا سر قوچی بر آن بود و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از آن
کراهت داشت و به خواست خدا آن عکس محو شد.
حضرت، هفت
زره داشت که نامهای آنها چنین است:
ذات الفضول
این زره از
مس بود
و به دلیل طول آن به این نام معروف شد.
این زره و زره «سعدیه» از عکین قینقاعی بود که در
جنگ با بنیقینقاع، غنیمت گرفته شد.
این زره، دارای سه حلقه نقرهای بود؛ حلقهای بین دو دستش و دو حلقه دیگر در پشت سرش. این زره بعد از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دست امام علی (علیهالسّلام) رسید.
امام سجاد (علیهالسّلام) که خود این زره را پوشیده بود در وصف آن فرمود: «زره پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یک زره یمنی و بسیار ظریف و دارای دو دامنه است؛ اگر میبستند به زمین نمیرسید و اگر هر دو دامن را میگشودند تا زمین میرسید.»
سعدیه
از غنایم بنیقینقاع بوده و گفته شده است زره
داوود نبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در زمان
قتل جالوت بود.
فضّه
این زره هم از غنایم بنیقینقاع است.
ذات الوشاح
ذات الحواشی
خرنق
بتراء
به این زره به دلیل کوتاهیاش، «بتراء» میگفتند.
گفتهاند که «فاضله» نیز زره دیگر حضرت بوده است.
غالب پرچمهای پیغمبر، سفید بود؛ اما پرچمهایی به رنگ زرد و سیاه نیز در
لشکر ایشان دیده میشد.
«لا اله الا الله محمد رسول الله» نوشته پرچم ایشان بود؛
اما مهمترین پرچم، پرچمی به رنگ سیاه و مربعی شکل از جنس مخمل بود که «عقاب» نام داشت.
لواء لشکر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز «معلوم» نامیده میشد.
مرکبهای پیامبر اسلام شامل موارد زیر بودند.
اسبهایی را برای ایشان بر میشمردند. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) طبق رسم
عرب بر هر یک از آنها نامی نهاده بود که عبارت بودند از:
سکب
اولین اسبی بود که حضرت در مدینه خرید.
نام آن «ضرس» بود که پیامبر، نام آن را به سکب (نجیب و تندرو) تغییر داد.
پیشانی و دست و پای این اسب، سفید بود و رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با آن در جنگ احد شرکت کرد.
المرتجز
اسبی سفید بود که برای شیوایی شیههاش بدین نام معروف شد.
این اسب، همراه سکب، مرکب حضرت در جنگ احد بود.
لخیف
هدیه
ربیعة بن ابیالبراء کلابی به ایشان بود.
لزار
هدیه مقوقس به رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود
و حضرت در جنگها بیشتر بر این اسب سوار میشد.
ظرب
هدیه
فروة بن عمر جذامی از
عمان بود.
سبحه
ورد
یعسوب
حضرت، سه استر سواری داشت که عبارت بودند از:
دلدل
استری سیاه و سفید که مقوقس به پیغمبر هدیه داده بود.
این استر بعد از ایشان، مرکب علی (علیهالسّلام) در
جنگ نهروان بود.
شهباء
هدیه نجاشی به ایشان بود.
فضه (بیضاء)
این استر را که فروة بن عمر فرستاده بود.
آن بزرگوار، سه شتر داشت که برای سواری از آن استفاده میکرد.
غضباء
سر گوشهای این شتر، بریده شده بود.
قصواء
جدعاء
پیغمبر،
مسافرت با درازگوش را بسیار دوست داشت. آن بزرگوار، دو
الاغ به نام «عفیر» و «یعفور»
داشت. عفیر را مقوقس، همراه قاطری به نام دلدل به ایشان پیشکش کرده بود
و «یعفور» را نیز نجاشی یا فروة بن عمر جذامی به حضرت هدیه داد.
همچنین رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شتری بارکش به نام «دیباج» نیز داشت.
خاتم انبیا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، بیست شتر شیری داشت
که یک مرتبه در منطقه «غابه» هدف غارت راهزنان قرار گرفتند،
نُه شتر از همسران حضرت، و «شقراء»، خاص پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود که آن را برایش میدوشیدند.
این شتران، حناء، سمراء، عریس، بغوم، یسیره و دباء (ریاء) نام داشتند که اهل خانه از شیرشان استفاده میکردند.
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هفت
گوسفند (بز) داشت به نامهای: عجوه، زمزم، سقیاء، برکه، ورسه، اطلال و اطراف که
امایمن آنها را به چراگاه میبرد و برمیگرداند.
حضرت، بندگان زیادی داشت که عبارت بودند از:
زید بن حارثه،
اسامة بن زید، ثوبان، ابورافع، صالح، سفینه، ابومویهبه، انسه (انجشه و ابامسروح) ابوکبشه، مدعم، فضاله، ابوضمیره، ریاح، ابوبکره،
کرکره،
هشام و ابوهند.
حضرت سه
کنیز نیز به نامهای سلمی، خضره و رضوی داشت که آنها نیز آزاد شدند.